به گزارش اهرامروز، مجتبی فیض بخش/ کشور سرافراز و ملت غیور ایران عزت، سربلندی، آسایش و آرامش خود را مدیون دلاورمردی­ها، فداکاری‌ها و ایثارگری‌های شهدا، جانبازان و رزمندگانی است که با فدا کردن جان خود موجب دوام نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شدند.
بی‌شک حماسه‌آفرینی رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در اذهان و قلوب مردم قدرشناس این سرزمین همواره باقی و بالنده و سینه‌به‌سینه و نسل به نسل به‌عنوان چراغ راه آیندگان انتقال خواهد یافت.
اما در این میان شجاعت و شهامت مادران و همسران شهدا که زینب گونه فرزندان و همسران خود را برای حضور در جبهه‌ها تشویق و آماده می‌کردند به‌عنوان «اسوه‌های صبر و استقامت» تا ابد در تاریخ کهن این مرزوبوم به یادگار خواهد ماند.
در تقویم رسمی کشورمان ۱۳ جمادی‌الثانی سالروز وفات حضرت ام‌البنین(س) به‌عنوان روز «تکریم مادران و همسران شهدا» نام‌گرفته است؛ در برابر فداکاری، صبر و استقامت این شیر زنان سر تعظیم فرود می‌آوریم…
در این خاک قهرمان‌پرور مادرانی نفس کشیدند و می‌کشند که صبر و استقامت­شان به بلندای کوه دماوند است، مادرانی که صبر را از حضرت یعقوب به ارث برده‌اند و چشمان­شان همچنان و همیشه برای یوسف­شان خیس و بارانی است.

مادرانی که عاشقانه و بی توقع با دست‌های مهربان خود فرزندان­شان را برای دفاع از شرف و ناموسمان راهی جبهه‌ها نمودند، جگرگوشه­ شان را در معرض خصم دشمن قرار دادند تا ما امروز راحت و آسوده باشیم، آری این مادران دلاورانی هستند در قامت یک زن اما با روحی سراسر مردانگی؛

سلام بر تو مادرم؛ سلام بر تو که یگانه فرزندت یا همه­ اش را به قربانگاه فرستادی و حالا کسی را نداری تا بر دستان مهر بانت بوسه زند و بر چشمان صبورت لبخند را هدیه نماید؛

سلام بر تو که مادر بودنت را فدای راه خدا کردی، جوانت را، پاره‌ی تنت را  فدای حفظ امنیت، آزادی، پاکی، من و امثال من کردی، شاید دلت تنگ‌شده باشد برای صدای فرزند برومندت برای مادر گفتنش؛

درود بر تو که هر درودی پیش رویت سر خم می‌کند و سر بر آستان شیدایی‌ات می‌نهد.
تو را می‌ستایم به خاطر عزم راسخت که در لبیک‌گویی به ندای پیر و مراد خود معمار کبیر انقلاب، زینب گونه فرزندانت را برای دفاع از خاک پاک میهنمان فرستادی، تو را می ستایم به خاطر حماسه‌های جاویدی که خلق کردی، قلم توانایی نوشتن آن را ندارد و تاریخ همیشه از آن یاد خواهد کرد.
تو را می‌ستایم که در فراق فرزند شهیدت دلتنگ می شوی اما از راهی که برگزیدی پیشمان هرگز؛ و چه سخت است دیدن انتظار تو بعد از سالها در کنارسفره های میهمانی ات تا شاید مسافرت برگردد؛

می‌ستایمت به این خاطر که حس مادرانه‌ات نه‌تنها دلت را نلرزاند بلکه با دست خویش بندهای پوتین تنها فرزندت را محکم تر بستی و با بوسیدن قرآن به راه سرخ شهادت بدرقه‌اش کردی؛

می‌گویم مادر یعنی تو…

که هنوز هم هر شب جمعه سلانه‌سلانه در قطعه شهدا حاضر می‌شوی و از پا درد و مریضی و تنهایی‌ات برای فرزندت سخن می‌گویی؛

می‌گویم مادر یعنی تو….

که وقتی خبر رجعت شهیدی به گوشت می‌رسد بازهم با قاب عکس سیاه‌وسفید فرزندت در دست می‌آیی و سراغش را می‌گیری و باهم دست‌خالی برمی‌گردی و امیدوار به فردا و فرداهایی دیگر؛

می‌گویم مادر یعنی تو…

که قامت زخمی جوان و نوجوانت را دیدی ولی خم به آبرو نیاوردی، تیمارش نمودی و دوباره به‌سوی آتش فرستادی؛

نمی‌دانم مگر تو از کدام چشمه عشق سیراب شده‌ای که عمری در حسرت آغوش کشیدن تکه استخوانی از فرزندت بی‌قراری می‌کنی ولی لب به شکایت نمی‌گشایی؛

بیا، بیا و برایمان مادری کن، بیا و برایمان دلسوزی کن که ما سخت درگیر زمینِ زمینی خویشیم و غافل از آسمانیان آسمانی.
مادر جان آن هنگام که دل‌شکسته‌ات در غروب جمعه و در انتظار آمدن منجی عالم بشریت باز می‌شکند، آن زمانی که لبخند جوانت در خاطرت نقش می‌بندد و زمانی که قنوت زمزمه‌های عارفانه‌ات میان تو و خدا پل می‌زند آن هنگام دعایمان کن که ما سخت محتاجِ محتاجِ محتاجیم.

 یادمان نرود، مادرانی هنوز منتظرند، یادمان نرود هر از گاهی یادشان کنیم شده حتی با یک سلام و…
انتهای پیام/
روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان اهر