به گزارش ارسباران نیوز، انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان را پشت سر گذاشتیم. آنچه که مسلم است پیروزی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در این انتخابات است. انتخاباتی که در مرحله تایید صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان، بسیاری از نامزدهای اصلاح‌طلب و معتدل را با چالش ردصلاحیت روبرو کرد و بسیاری از برنامه‌ریزی‌ها و استراتژی‌های ژنرال‌های این طیف را به هم ریخت. در یک سو مجلس شورای اسلامی قرار داشت که نامزدهای معتدل و اصلاح‌طلب با ردصلاحیت گسترده مواجه شدند و در سوی دیگر این رقابت مجلس خبرگان که به شکل غافلگیر کننده‌ای با رد صلاحیت شخصیت‌های شاخصی همچون سیدحسن خمینی مواجه شد.

اما از آنجایی که ژنرال‌های سیاسی این طیف افراد کارکشته‌ای در حوزه سیاست بوده و هستند، از این محدودیت‌ها به نحو احسن بهره بردند و هیچ‌کدام از این مشکلات منجر به این نشد که عقب کشیده و صحنه را واگذار کنند. بلکه با یک مدیریت بحران اصولی ورق را به نفع خود برگشت دادند. مدیریت بحرانی که نه تنها در حوزه سیاست بلکه در سایر حوزه‌های اجتماعی و حتی شخصی می‌تواند به عنوان یک سرمشق قلمداد شود. در بحرانهای سیاسی، لحظه‌های سرنوشت‌سازی پدید می‌آید که استفاده یا عدم استفاده از آنها، می‌تواند تاریخ سیاسی یک ملت را به مسیر تازه‌ای بیندازد.

چنانکه برخی از نظریه‌پردازان سیاسی می‌گویند، “لحظه‌های گذار”، لحظه‌هایی است که استفاده صحیح کنش‌گران سیاسی از آنها می‌تواند گذار به دموکراسی را رقم بزند و پیشگامان اعتدال و اصلاحات خصوصا آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از لحظه گذاری که در این دوره بوجود آمد نهایت استفاده را برد. این انتخابات بیشتر به یک میدان و کارزار سیاسی میان دو تفکر شبیه بود: یکی تفکری که مبتنی بر ایدئولوژی محض بود و سردمداران آن افرادی همچون مصباح یزدی، حدادعادل بودند، در این سوی میدان جریان اصولگرا از همه‌ تریبون‌های تبلیغاتی رسمی و غیر رسمی از جمله صدا و سیما و مطبوعات برخوردار بودند.

از سویی، این طیف به مانند طیف اصلاح طلب با چالش ردصلاحیت روبرو نبودند اما علیرغم همه این امکانات، و همچنین علیرغم همه محدودیت‌ها و مشکلاتی که برای طیف رقیب وجود داشت، نتوانستند در همراه کردن افکار عمومی چندان موفق باشند زیرا پارامتر جذب و همراه‌سازی افکار عمومی را که پارامتر اصلی برای موفقیت در انتخابات است را نداشتند و این عامل در کنار سایر عوامل دست به دست هم داد تا یک فاجعه سیاسی را برای این طیف رقم بزند به نحوی که بسیاری از لیدر‌های

اصولگرایان آنجا که باید فریاد می‌زدند سکوت کردند و آنجا که باید سکوت می‌کردند فریاد زدند و همین عوامل باعث دوری هرچه بیشتر مردم از آن‌ها شد.

اصلی این جناح از ورود به مجلس بازماندند و در برابر لیست درجه سه یا چهار اصلاح‌طلبان و اعتدالیون شکست سنگینی را متحمل شدند.

اما در سوی دیگر میدان، تفکر دیگری قرار داشت که علاوه بر اینکه خاستگاه آن نظر و عقیده اکثریت جامعه بود، به ایدئولوژی هم نگاه واقع بینانه‌تری داشت. امکانان فیزیکی و ستادی ضعیف، تبلیغات رسمی بسیار محدود و سایر محدودیت‌های سیاسی داشت ولی نقطه قوتشان، توانایی در جریان‌سازی بین اقشار جامعه خصوصا قشر جوان و روشنفکر و همچنین توانایی در بالا بردن مشارکت عمومی و در نتیجه استفاده از این گذرگاه به نفع خود بود. دلیل این توانایی در جریان‌سازی بین اقشار جامعه را می‌توان به محبوبیت رهبران اصلاح‌طلب که با حمایت خود از لیست موسوم به لیست‌ امید، نه تنها زمینه را برای حضور جوان‌ترها فراهم آوردند بلکه توانستند با همین جوان‌ها و کمتر شناخته شده‌ها، لیدرها و رهبران اصلی جناح اصولگرا را با شکست سنگینی مواجه سازند.

این انتخابات علاوه بر این که میدان زورآزمایی دو تفکر اصلاحات و اصولگراهای تازه به دوران رسیده بود، به موازات آن، میدانی برای قدرت نمایی دوباره و چندباره شخصیتی همچون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود تا دوباره به عده‌ای ثابت کند این لیست‌ها نیستند که به او اعتبار می‌بخشند بلکه این نام و نشان اوست که به لیست‌ها اعتبار می‌بخشد.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با دادن لیست مجزای خبرگان و به صورت کلی حمایت از لیست موسوم به لیست امید، پیروزی این لیست را تا حدود زیادی تضمین کرد و همه اینها از مقبولیت ایشان در بین مردم و بطن جامعه نشات می‌گیرد. با وجود همه هجمه‌هایی که در طول دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و تبلیغات‌های منفی که علیه ایشان از‌ تریبون‌های مختلف از جمله صدا و سیما صورت می‌گرفت، نه تنها از محبوبیت ایشان کاسته نشد بلکه همه اینها به پیوند عمیق دوطرفه‌ای میان مردم و آیت‌الله هاشمی انجامید.

پیوندی که ثمره آن در این روز‌های سخت به یاری آیت‌الله آمد و خلعت اصلی این پیوند احیای سیاسی دوباره آیت‌الله بود. آیت الله هاشمی به همه افراد و رقبای خود نشان داد که مردم از شعارهای توخالی و پرطمطراق خسته شده‌اند و دیگر نمی‌توان با دادن شعارهای پوچ رضایت افکار عمومی را بدست‌اورد. آیت الله نشان داد که مرد تمام نشدنی سیاست ایران است و هیچ یک از ابزارهای تبلیغاتی سیاسیون تازه به دوران رسیده و کم سابقه و بی‌سابقه در تاریخ انقلاب نخواهند توانست از نقش‌افرینی سیاسی این شخصیت در عرصه سیاسی‌کشور بکاهد.

بی‌شک پیروزی لیست امید و اعتدال گرایان در این انتخابات نکات آموزنده بسیاری خواهد داشت و نتایج حاصل از انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. خصوصا برای اصولگرایانی که بارها با کارشکنی‌های خود منافع نظام و مردم را به خطر انداخته‌اند و آنجا که باید فریاد می‌زدند سکوت کردند و آنجا که باید سکوت می‌کردند فریاد زدند و همین عوامل باعث دوری هرچه بیشتر مردم از آن‌ها شد. به آنها توصیه می‌شود از این فاجعه سیاسی خود درس عبرتی بگیرند، به سوی مردم بازگشته و زمینه آشتی ملی را که اولین بار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی مطرح کردند، فراهم آورند.

مصطفی چهارلنگ