به گزارش اهرامروز، حجت الاسلام توحیدی طی جوابیه ای به نامه سرگشاده شیخ ابراهیم منهاج پاسخ داد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب و احترام،

از اینکه گلایه هایم از حضرتعالی را علنی تقدیم می کنم عذر خواهی می کنم، اگر نبود نامه سرگشاده حضرتعالی به مقام معظم رهبری، بنده به خودم اجازه چنین کاری را نمی دادم ضمن اینکه جنابعالی از جهت سنی بزرگترید و وظیفه اخلاقی و دینی ایجاب می کند که مراتب ادب را در بیان مطالبم بیشتر مراعات کنم اما چون مباحثه علمی است، به بنده حق می دهید که در بیان مطالب در عین مراعات ادب صریح باشم.

اولین بار نامه جنابعالی را با عنوان «نامه آیت الله ابراهیم منهاج به آیت الله خامنه ای» از کسی دریافت کردم. بنده نوشته های تخصصی فقهی تان را ندیدم تا ارزیابی درستی از مراتب علمی تان داشته باشم و نمی دانم خودتان هم قائل به اجتهاد خود هستید یانه؟ اما اگر آنها هم در قوت استدلال مثل همین نامه باشد، جسارتا عنوان اجتهاد که هیج، در فاضل بودنتان تردید خواهم نمود. انشاالله که چنین نباشد.

بنده در این نوشته سوالاتی طرح می کنم و قضاوت را به انصاف و وجدان خود حضرتعالی و مخاطبان منصف واگذار می کنم.

قطعا سرور عزیزم با بنده در این مساله هم عقیده است که رسالت اصلی و حقیقی هر عالم دینی فارغ از هر مساله حاشیه ای، دفاع از اسلام ناب و تعالیم نورانی قرآن و حضرات معصومین علیهم السلام می باشد.

جسارتا به نظر می رسد این نامه این مهم را مراعات نفرمودید که به مواردی اشاره می شود.

۱- درباره حق الناس مطالبی را خطاب به مقام معظم رهبری مطرح فرمودید و متذکر شدید که “بزرگترین حق الناس حیثیت و شئونات و آبروی شخصیت حقوقی خود شما است که پس از طی مراحل قانونی و انجام انتخابات و همه پرسی های متعدد به عهده شما گذاشته شده”

حق هم همین است که فرمودید، اما آیا خودتان این حق الناس را رعایت فرمودید؟

آیا نامه سرگشاده که انتقاد علنی پیش دوست و دشمن است، آن هم نسبت به رهبر جامعه اسلامی از مصادیق حق الناس نیست؟

آیا بهتر نبود اختلاف مبنای خود را با ستون خیمه نظام به صورت خصوصی مطرح می فرمودید؟

مطالب حضرتعالی ذیل عنوان نصیحت و خیر خواهی  می گنجد یا تخریب؟

مگر خود حضرتعالی از اینکه از آقای روحانی در انظار دوست و دشمن انتقاد شود گلایه نفرمودید؟

مگر از امیر المومنین علیه السلام نقل نشده که فرمودند: «النصح‏ بین‏ الملأ تقریع‏»: نصیحت و خیر خواهی در حضور دیگران، خرد کردن شخصیت است. (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید ؛ ج‏۲۰ ؛ ص۳۴۱، ح ۹۰۸)

و یا از امام عسکری علیه السلام نقل نشده که: «مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِیَهً فَقَدْ شَانَه‏»: هر کس برادر (دینی) خود را پنهانی موعظه کند، او را آراسته و اگر آشکارا موعظه اش کند او را کم  ارزش و خوار کرده.

آیا خرد کردن شخصیت مومن در اجتماع آن هم رهبر جامعه اسلامی مصداق بارز حق الناس نیست ؟

آیا هر فعلی از رهبری که به نظر محدود و ذهن خطا پذیر ما درست نبود، باید بلافاصله حقیقت و مطابق واقع تلقی کرده و آنرا رسانه ای کنیم؟

مگر قانون اساسی خبرگان رهبری را نگهبانان رفتارهای رهبری قرار نداده؟ آیا حضرتعالی با این نامه خبرگان را هم زیر سوال نبردید که در وظیفه کوتاهی کردند فلذا شما وارد شدید؟

فرمودید: «دخالت شما در اموری که دون شأن مقام رهبری است به حیثیت این مقام صدمه فراوان زده به عنوان نمونه؛ برخورد شما با یار دیرین خود و مرحوم امام خمینی، (مرحوم هاشمی رفسنجانی) و ترجیح آقای احمدی نژاد آن چنانی بر او، که بر فرض صحت، هیچ ضرورتی نداشت که با آن صراحت در خطبه نماز جمعه مطرح شود».

اینکه فرمودید ترجیح آقای احمدی نژاد بر آقای هاشمی هیچ ضرورتی نداشت، صرف ادعاست و بر این ادعا هیچ دلیلی اقامه نشده.

ضمن اینکه همین ادعای حضرتعالی تعجب آور است، آیا از مواضع خلاف قرآن و روایات آقای هاشمی خبر دارید و از ایشان دفاع می فرمایید یا خبر ندارید؟جواب هر چه باشد این دفاع محکوم است.

مگر نه این است که طبق اصل مهم تولی و تبری، محور دوستیها و دشمنیها باید بر اساس تعالیم نورانی آیات و روایات معصومین علیهم السلام باشد و بس؟

آیا ایجاد فاصله با کسی که دانسته یا ندانسته انقلاب و تعالیم امام راحل را داشت از ریل اصلی خود و از اسلام ناب دور می کرد، دون شان رهبریست یا  از شئون مهم و ضروری رهبری و نگهبان انقلاب است؟

این چه سخن غیر منطقی است که به آن اشاره فرمودید؟(با یار دیرین. . .) اگر بپذیریم هر فردی که یار امام ره باشد، از سلامت نفس بر خوردار است (که لزوما چنین نیست،) بر فرض صحت آیا می توانیم نتیجه بگیریم که تا آخر عمر نفس سالم خواهد ماند؟ اگر چنان باشد، پس باید بصورت مطلق طلحه و زبیر را هم که سوابق نسبتا درخشانی در اسلام داشتند، تایید بفرمایید !

مگر حضرت امام ره در کلامی کاملا منطقی و اسلامی نفرمودند: «میزان حال فعلی افراد است»؟

آقای هاشمی اگر چه خدماتی به نظام اسلامی و انقلاب کرد، اما مواضع خطرناکی هم از اوائل انقلاب تا آخر عمر داشت که نظام و انقلاب را بصورت جدی تهدید می کرد که بعنوان نمونه به برخی اشاره می کنیم.

۱- ایشان مخالف شعار قرآنی مرگ بر آمریکا بودند و در توجیه این مخالفت فرموده بود: « مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش می‌دادند می‌فرماید: «بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها  می‌شوید.»: دوشنبه، ۸ مهر ۹۲ سایت رسمی هاشمی رفسنجانی، کد خبر: ۷۵۱۷

خیلی واضح است که این آیه از سب و ناسزا نهی می‌فرماید و سب غیر از طلب مرگ بر کسی است. قرآن مرگ بر منحرفین و افراد و گروههای فاسد را نه تنها منع نکرده، بلکه آنرا صریحا امر فرموده، به عنوان نمونه می فرماید:

«قُتِلَ‏ الْخَرَّاصُونَ‏ »: مرگ بر دروغگویان. ( ذاریات: ۱۰(

«قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ »: مرگ بر اصحاب اخدود (البروج: ۴(

«الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ »: کسانی که کفر ورزیدند پس مرگ بر آنها باد  (محمد: ۸)

«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنَّى یُؤْفَکُونَ‏»: آنها[منافقان] به حقیقت دشمن هستند، از آنها بر حذر باش، خداوند بکشد آنها را، (از حق) به کجا باز گردنده می شوند؟ (منافقون: ۴)

آقای هاشمی برای قرآن تفسیر راهنما نوشته و فرد نا آشنایی با آیات قرآن نیست، آیا حضرتعالی به عنوان یک عالم دینی از این موضع غلط و مخالف قرآن ایشان دفاع می کنید یا آنرا رد می کنید؟

آیا آقای هاشمی نشنیده بود پیام به حق و برگرفته از همین آیات را که امام خمینی ره  در سال ۶۴ به حجاج  فرمودند:« حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می داند گفت؛ آیا تأسی به رسول خدا(ص) و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسول الله(ص) و امر خداوند را تخطئه می کنید… و برائت و نفرین نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین را کفر می دانید؟»

و در ۲۹ تیر سال ۶۷ فرمودند: «از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا در آوریم».

۲- آقای هاشمی در۴ فروردین سال ۶۶ در نامه ای به امام راحل خواستار تصمیم گیری درباره رابطه با آمریکا شدند، حضرتعالی در این موضع غلط و خلاف قرآن، با آقای هاشمی موافقید یا مخالف؟

قرآن کریم در آیات متعدد درباره کفار و اهل کتابی که خوی دشمنی با اسلام داشته و آشکارا در صدد بر اندازی نظام اسلامی هستند، چنین فرموده:

«لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ» (آل عمران: ۲۸) و «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ» (المائده- ۵۱) و «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی‏ وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ» ( الممتحنه- ۱(،

«لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ‏ مَنْ‏ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُم‏»: قومی را نیابی که به خدا و روز باز پسین ایمان داشته باشند و با دشمنان خدا و رسولش اظهار دوستی کنند اگر چه [آن دشمنان] پدران یا فرزندان یا برادران یا نزدیکانشان باشند.(مجادله: ۲۲(

دشمنی و عدم سازش حضرت امام ره با آمریکا و مستکبران دنیا برگرفته از اسلام ناب و آیات صریح قرآن بود، فلذا بعدها در قالب سخنرانی بارها به این درخواست خلاف قرآن جواب دادند، از جمله در دوم آذرماه سال ۶۷ فرمودند: «چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصا آمریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند».

البته حضرتعالی هم در مقاله دیگری در سایت خودتان از رابطه با آمریکا تحت عنوان « اصرار بر مخالفت با مذاکره با آمریکا هیچ گونه توجیه معقولی ندارد» دفاع فرمودید بدون اینکه وجه معقولی بیان بفرمایید.

لذا لازم می دانم توضیحی در این باره به عرض برسانم تا معلوم شود این اصرار توجیه معقول دارد یا خیر.

بنیامین جنز برجچ، قدیس یهودی و استاد علوم سیاسی: «از دهه ۶۰ میلادی تا کنون لابی صهیونیستی توانست در تمامی لایه های قدرت در آمریکا اعم از سیاسی اقتصادی، فرهنگی و فکری نفوذ پیدا کند و از دهه ۸۰ میلادی اداره تمام این لایه های قدرت به طور کامل در اختیار یهودیهای صهیونیست بوده است». (پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، صهیونیسم)

آری تافت، نویسنده یهودی: «امروز کاخ سفید، مجلس سنا و نمایندگان و بسیاری از رسانه های آمریکا در دستان ماست». همان

توماس مولر رئیس سابق ستاد مشترک آمریکا: «من هیچ رئیس جمهوری در آمریکا ندیدم که بتواند در مقابل اسرائیل بیستد و آنان همواره به هر چه که می خواهند در آمریکا رسیده اند». همان

برای نشان دادن وجه معقول دو مقدمه بیان می کنم:

مقدمه اول: با توجه به مطالب فوق رئیس جمهور آمریکا در دنیا غالبا سیاستی را دنبال می کند که لابی صهیونیستی در آمریکا تصمیمش را از قبل گرفته باشد.

مقدمه دوم: نیات پنهان هر قومی را در آموزه های  دینی و اعتقادی آن قوم باید جستجو کرد و تعالیم یهود صهیونیست در تورات و تلمود (که معتبر ترین تفسیر و کتاب بعد از تورات است،) موجود است.

نتیجه منطقی دو مقدمه حاکم بودن تعالیم تورات و تلمود در روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آمریکا با سایر کشورها خصوصا با مسلمین است.

در بخشی از تورات تحریف شده چنین آمده: «انسانها سه دسته اند، یهود که قوم برترند، غیر یهود که برتری یهود را قبول دارند، آنان را تیمار کنید همچنانکه اسبان خود را تیمار می کنید، غیر یهودی که برتری یهود را قبول ندارند، آنها را بکشید به ارزانترین قیمت!، نطفه غیر یهود نطفه اسب است!!، همانطور که خداوند حیوانات را برای آسایش انسان آفرید این حیوانات انسان نما را هم برای آسایش یهود آفرید!»

در تلمود هم که مهمترین تفسیر تورات است، آمده: « نطفه غیر یهود مثل نطفه بقیه حیوانات است!، بهشت مخصوص یهود است ولی جهنم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است!، سگ افضل از غیر یهود است زیرا در اعیاد می شود به سگ نان و گوشت داد ولی نان دادن به غیر یهود حرام است!، تا می توانید از غیر یهود بکشید و چنانچه قدرت کشتن او را داشتید و او را به قتل نرساندید، مرتکب خلاف شرع شدید!، تعدی و تجاوز به ناموس غیر یهود مانعی ندارد!، یهودی حق دارد زنهای غیر یهودی را به زور برباید، زنا و لواط با غیر یهودی عقاب و کیفری ندارد!، جایز است انسان شهادت دروغ بدهد. چنانچه لازم شد می توانید بیست قسم دروغ بخورید ولی برادر یهودی خود را در معرض خطر قرار ندهید! و . . .». (شناخت یهود، ترجمه تلمود، نوشته اسد الله محمدی)

لذا قرآن در معرفی بدترین دشمنان می فرماید: «لَتَجِدَنَ‏ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً- لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» [ ای پیامبر!] دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود را خواهی یافت.(مائده: ۸۲)

آیا چنین تفکری احترام متقابل می فهمد؟ مگر دیگران را با خود برابر میداند که احترام بفهمد؟ تفکری که غیر خودش را حیوان و بدتر از سگ می داند و یک عمر این اعتقاد غلط در جسم و جانش رسوخ کرده، چگونه ممکن است در مذاکره موضعی برابر اتخاذ کند؟ آیا کشوری که معتقد است برای بدست آوردن منافع قسم دروغ هم جایز است! می شود به وعده های چنین حکومتی اعتماد کرد؟ آیا شیعیان جهان که چنین آموزه های ظالمانه قرون وسطایی مضحک را قبول ندارند، معقول است جان و مالشان در نظر حاکمان آمریکایی محترم باشد، طبق این آموزه ها نهایت لطف آمریکا با کسانی که بخواهند با آنها روابط اقتصادی و سیاسی و یا مذاکره داشته باشند، این است که مثل حیوان با آنها رفتار کرده و بعد از تیمار منابعشان را غارت کنند.

شاهد اینکه حقوق بشر را در مورد مسلمانان غزه و فلسطین و یمن و افغانستان و . . . عملا قبول ندارند. آیا کودکان بی گناه یمن و فلسطین و غزه و بحرین و . . . بشر نیستند؟

اینکه آمریکا خوی استکباری دارد و خود را کدخدا و ارباب دنیا می داند و هر کجا را بخواهد تصرف می کند و از کسی هم اجازه نمی گیرد و حق اعتراض را هم از دیگران ساقط می داند، چنانکه در ورود به ویتنام، عراق، افغانستان، سوریه، و . . . اجازه نگرفت، نقض قوانین بین المللی، تعیین یکجانبه جرم و صدور حکم در مورد سایر کشورها، اجازه ورود ندادن به هیچ تیم حقیقت یاب بین المللی در غالب مناقشاتش با دیگران، جنایتهایش از اول انقلاب تا به حال در حق مردم و کشور ما که تا به حال از هیچ کدام عذر خواهی ساده هم نکرده، اینکه قبل از انقلاب اگر یک امریکایی در خاک ما جنایتی مرتکب می شد، دستگاه قضای آن روز حق مداخله و مجازات نداشت و قضات آمریکایی اگر میلشان می کشید به خواست خود رسیدگی می کردند!، از کودتای ۲۸ مرداد گرفته، از حادثه طبس، حمایت همه جانبه از صدام در ۸ سال دفاع مقدس، ایجاد تحریمهای ظالمانه دارویی و . . . علیه ایران از اول انقلاب تا به حال، شلیک موشک به هواپیمای ایر باس مسافربری و اعطاء جایزه به فرمانده ناو شلیک کننده موشک، تهدید دائمی ایران به جنگ و طرح مساله روی میز بودن همه گزینه ها، حمایت بی چون و چرا از منافقین کور دل، از جریان فتنه، از اسرائیل دشمن انسانیت، عهد شکنیهای مکرر در مسائل مختلف و مساله هسته ای، حمایت همه جانبه از تروریست، همه با تعالیم افراطی تورات و تلمود قابل توجیه است.

آیا حضرتعالی خواستار رابطه با این کشور، با چنین آموزه های غلط و با این سابقه سیاه هستید؟

بنده اگر به این تفکر حضرتعالی (و هر کسی دیگری که با شرایط ذکر شده در فکر رابطه با آمریکاست،) خوش بین باشم، باید بگویم که در عین اینکه فعال سیاسی کار کشته ای هستید، اما خیلی به مساله ساده نگاه کرده و از واقعیتهایش غافلید! چون با کشوری خواستار ایجاد رابطه هستید که حضرتعالی را انسان به حساب نمی آورد. جان و مال و . . . جنابتان را حلال می داند!!!

انصاف داشته باشیم، آیا قطع رابطه با چنین کشوری که ویژگیهای فوق را دارد، وجه معقولی ندارد یا نظری که خواستار رابطه است؟

حضرتعالی مقام معظم رهبری را که از اول انقلاب مثل کوه محکم در مقابل چنین کشوری با چنین تفکرات غلط ایستادگی کرده، زیر سوال می برید و در مقابل از فردی دفاع می فرمایید که هم خواستار ایجاد رابطه با آمریکا بود و هم خواستار حذف شعار مرگ بر آمریکا شد که شعار قرآنی است ؟!

آیا لازمه دفاع از دین در این خصوص حمایت از کسی است که خلاف دین حرف زده و زیر سوال بردن کسی است که در این مورد کلام و روشش عین خواست دین و قرآن است؟!

ما نمی گوییم کشورهای دیگر به ما خیانت نکردند و تفکرات خطر ناک ندارند، اما هیچ کدام مثل آمریکا و اسرائیل نیستند و برای همین تا آمریکا خوی درنده گی و تفکرات افراطی دارد، سخن از ارتباط با آنها در خوش بینانه ترین حالت نشانه ساده لوحی و در نگاه واقع بینانه که از مطالب بیان شده آگاه باشد و با این حال دم از ارتباط با آمریکا بزند، نشانه خیانت است.

انشاالله در نقد دیگران از مسیر عدل و انصاف خارج نشویم، آیا مقام معظم رهبری یا هر عالم و حتی غیر عالم منصف و مومنی، تدین و ایمانش اجازه می دهد چنین موضع نا صحیحی را تایید کند؟

۳-  آقای هاشمی در جای دیگر نیروهایی که در صف مقابله با استکبار هزینه میدهند را اتهام افراطی گری داد. همین سبب شد تا در چند نوبت رهبر انقلاب به شماتت تریبون دارانی که نیروهای حزب اللهی و بسیجی را به افراطی گری متهم می کنند، بپردازد و آن را در راستای پروژه نفوذ بدانند.(۹۴/۹/۴(

۴- ایشان چند دوره میزان سلامت انتخابات‌ها را زیر سوال برد، به نتایج انتخابات سال ۸۴ که خاتمی برگزار کننده آن بود، اعتراض داشت، چون نام “هاشمی بهرمانی” از صندوق بیرون نیامد. سال ۸۸ باز به همین دلیل که نام کاندیدای محبوبش از صندوق بیرون نیامد، بر همان طبل کوبید. سال ۹۲ هم مثل دوره های قبل همواره از ضرورت برگزاری انتخاباتی سالم و دل نگرانی هایش از احتمال تغییر آرای مردم سخن گفت، سخنانی که همواره دستآویز رسانه های بیگانه برای اتهام زنی به انقلاب اسلامی شده بود. این ادعاهای تکراری هاشمی درباره سلامت انتخابات کار را رساند به آنجا که رهبری انقلاب با انتقاد شدید از این ادبیات آن را نوعی مرض نامیدند (۹۴/۱۰/۱۴(

۵- ایشان در انتخابات دور پنجم مجلس خبرگان، وقتی با عدم حضور سید حسن خمینی در آزمون علمی خبرگان و عدم احراز صلاحیت وی توسط شورای نگهبان مواجه شد، در روز ۱۲ بهمن در سخنرانی خود، شدیدترین توهین‌ ها را متوجه فقهای شورای نگهبان کرد و مشروعیت آنها را زیر سؤال برد.

این اقدام آقای هاشمی، با استقبال گرم رسانه های بیگانه مواجه شد، در حالی که از امام امت شنیده بود که: «هر کس فقهای شورای نگهبان را تخریب و یا نسبت به آنها توهین کند، مفسد فی الارض است». (صحیفه امام ره: ج: ۱۴، ص: ۳۷۱)

۶- ایشان در ادعای عجیب دیگری مدعی شد: دنیای فردا دنیای گفتگوهاست نه دنیای موشک!( عصر خبر، ۵-۱-۹۵، کد: ۸۵۷۳۵)

و در جای دیگر گفت: «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند… نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌های‌شان آزاد شد و به‌دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند، لذا دیگر آسیب‌پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند، مطمئنم  دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند»

در نقد این سخن باید بگوییم:

الف: این ادعای جاهلانه یا مغرضانه در تضاد کامل با قرآن کریم است که می فرماید:  وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم‏: هر چه می توانید بنیه نظامی خود را در برابر دشمنان خود و خدا تقویت کنید. (انفال: ۶۰)

ب: بعد از جنگ جهانی دوم، آلمان و ژاپن برای مدت کوتاهی ارتش‌های خود را منحل کردند و سپس مجددا ارتش در این کشورها ایجاد شد

لذا طبق اعلام موسسه تحقیقاتی صلح استکهلم و موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک که معتبرترین موسسات در حوزه بررسی بودجه‌های نظامی کشورهای جهان هستند، ژاپن با اختصاص ۴۰٫۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ در رتبه ۸ و آلمان با اختصاص ۳۶٫۷ میلیارد دلار در رتبه نهم جهان قرار گرفتند در حالی که ایران یک چهارم آن دو و حدودا ۱۲ میلیارد دلار بودجه نظامی داشت.

ج: أیا معقول است ایرانی که تنها کشور دارای حکومت شیعی است و بیشترین دشمن در بین حکومتهای ظالم و مستکبر دارد، با دو کشور آلمان و ژاپن مقایسه کرد که دوست کشورهای ظالم و مستکبرند؟ آیا با این همه تهدیدات آمریکا در طول تقریبا ۴۰ سال گذشته، عقل و ایمان سالم اجازه می دهد چنین حرفی زده شود؟

اگر این مواضع از روی علم باشد که خلاف أیه صریح قرآن و خیانتی نابخشودنی است و در واقع مقدم کردن خواست و تفسیر خود بر آیه قرآن است در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در خبر مستفیض فرمودند: «من فسر القرآن‏ برأیه فلیتبوأ مقعده من النار» کسی که قرآن را با خواسته خود تفسیر کند، جایگاه خود را برای آتش جهنم آماده کند.

فلذا امام خامنه ای فرمودند: «اینکه بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست این اگر از روی ناآگاهی گفته شودکه ناآگاهی است؛ اما اگر از روی آگاهی باشد، خیانت است. اگر نظام اسلامی دنبال فناوری و مذاکره باشد، اما قدرت دفاعی نداشته باشد مقابل هر کشور ی که تهدید کند باید عقب نشینی کند.» (۹۵/۱/۱۱)

أیا روشنگری آقا در این زمینه دخالت در امور دون شان رهبری است یا از وظایف لازم و ضروری ایشان است؟

حضرتعالی در این زمینه چه می فرمایید؟ آیا از موضع غلط آقای هاشمی چون یار دیرین امام است، دفاع کنیم؟ یا مثل مقام معظم رهبری بین این دیدگاه با دید گاه خود فاصله قائل شویم؟

۷- اینکه در فتنه ۸۸   سکوت کردند، آیا در مقابل هرج و مرج و بی قانونی و کسانی که امنیت ملی را به خطر انداخته و مسجد و قرآن را سوزاندند و علیه اصل ولایت فقیه شعار دادند، سکوت اختیار کردن موجب تضعیف نظام اسلامی و تقویت فتنه و جبهه نفاق نبود؟ آیا در چنین مواردی سکوت آن هم از طرف شخص رئیس مجمع تشخیص مصلحت جایز و به مصلحت نظام بود؟ آیا بی قانونی به مصلحت بود یا اقدام از مجاری قانونی؟ چرا ایشان این همه سکوت کردند و بین حق و باطل اعلام موضع نکردند؟ أیا باطل بودن آتش زنندگان قرآن و مسجد و هتاکان به عزاداران حسینی و آرزوی مرگ کنندگان به اصل ولایت فقیه(امام عصر علیه السلام) واضح و آشکار بود یا نبود؟ آیا سکوت در برابر این ظلمهای فاحش بر مسلمان جایز است؟آیا حادثه کربلا نتیجه سکوت خواص نبود؟ آیا ایشان که خود را مفسر قرآن می دانست، این آیه شریفه را ندیدند که سکوت علمای یهود را در مقابل ظلم و فساد عوام مذمت کرده و می فرماید: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»: چرا علما و روحانیون آنها را از گفتار زشت و خوردن مال حرام باز نمی دارند؟ همانا کار بسیار زشت را پیشه خود ساخته اند. (مائده: ۶۳)

از نظر علامه طباطبائی طبق این آیه شریفه سکوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شرکت در فسق و ظلم و موجب اشتراک با ظالمین در عذاب است و مقصود از «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» بی‌تاثیر شدن تذکرها در دل‏‌هاى ایشان است، وگرنه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت.

آیا می توان گفت کسی را که تفسیر راهنما نوشته، این آیات را ندیده؟ یا دیده اما توجه نکرده؟

آیا می توان با کسی که چنین مواضع نسنجیده و مخالف آیات صریح قرآن داشت، موافق بود؟ آیا هیچ مسلمانی از جمله رهبری می تواند در برابر چنین مواضع خلاف قرآن سکوت اختیار کند و دم نزند با این توجیه اشتباه که دخالت در این امور دون شان رهبر است؟!!

آیا با تمام تعجب مقام معظم رهبری را متهم می کنید که چرا به دستور دینی خود عمل کرده و در باره جریان فتنه مطابق دستور قرأن افشاگری کرده و در مقابل از کسی که در این مساله نه تنها به تکلیف خود عمل نکرده، بلکه بر خلاف دستور قرآن سکوت کرده، دفاع می فرمایید؟

سرور عزیزم آیا این عوض کردن جای حق و باطل و زیر سوال بردن حق و دفاع از باطل نیست؟ آیا این امر به منکر و نهی از معروف نیست؟ آیا دفاع از کسانی که دوستشان داریم اینقدر اهمیت دارد که بخاطر آن خلاف دستور قرآن قدم بر داریم؟

در ادامه فرمودید: «خود داری از قرائت دعای مرسومی که در نماز میت به حکم یک کلیشه در آمده و بر جنازه هر بَرّ و فاجری، حتی متجاهرین به فسق، خوانده  می شود، بر جنازه آن مرحوم با آن همه سوابق مبارزاتی و انقلابی که با هم داشتید، که تحملش بسیار سنگین و خیلی دور ازانتظار بود».

آیا کلیشه بودن چنین مساله ای را شرع مقدس امضا کرده یا رد کرده؟

أیا معقول است انتظار داشته باشیم مرجع تقلیدی در یک مساله فقهی تخصصی حتما نظرش طبق نظر ما باشد؟

آیا عبارت ” اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا” که در حقیقت شهادت در مورد میت است کلیشه است؟

آیا ما مجاز به ادای شهادت دروغ هستیم؟

در صحیحۀ حضرت عبد العظیم از حضرت جواد (ع) و روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) و روایت اعمش از حضرت صادق (ع) بکبیره بودنش تصریح شده و در بحث دروغ ذکر شده که دروغ فى الجمله گناه کبیره است و از موارد قطعى کبیره بودن دروغ، شهادت کذب است.

در صحیحۀ حضرت عبد العظیم امام (ع) براى کبیره بودن شهادت دروغ به آیۀ  ٧٢  از سورۀ فرقان استشهاد میکند که مى‌فرماید: «وَ اَلَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ اَلزُّورَ» و بندگان برگزیدۀ خدا شهادت دروغ نمى‌دهند و زور بمعنى تمویه و باطل را بصورت حق جلوه دادن است چنانچه تزویر بمعنى وانمود کردن باطل بشکل حق است

رسول خدا (ص) مى‌فرماید گواهى به دروغ همپایۀ شرک است یعنى مساوى با بت پرستى است و این جمله را سه مرتبه روى منبر تکرار فرمود آنگاه آیۀ شریفه‌اى که ترجمه‌اش گذشت تذکر فرمود

آیا روایتی که «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا» دارد و گفتنش در نماز میت طبق نظر مشهور فقهاء مستحب است، و در حقیقت امر غیر الزامی است، و در شرایط عادی هم می شود در نماز میت آنرا نگفت، می تواند بر شهادت به دروغ که نهی الزامی دارد و روایات زیاد معتبر صحاح دارد مقدم شود؟

آیا می شود استحباب را بر حرمت مقدم کرد؟!

در صحیحه یا حسنه ابو ولاد از امام صادق علیه السلام اینگونه دارد: «. . . اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْ ظَاهِرِهِ إِلَّا خَیْراً- وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِسَرِیرَتِهِ- اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَضَاعِفْ حَسَنَاتِهِ- وَ إِنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِهِ . . . ): یعنی بار خدایا ما از ظاهر حالش نمی دانیم مگر خیر، و تو به درونش آگاهی، خدایا اگر نیکو کار است، بر نیکیهایش بیفزا و اگر گنه کار است از گناهانش در گذر. (وسائل الشیعه؛ ج‌۳، ص: ۶۳، ح ۳۰۲۵)

توضیح اینکه: «لا» با «الا» از ادات حصر است و  در هر جمله ای بیاید، از آن حصر استفاده می شود، مثل «لا الهَ‏ الاَّ اللَّه‏» که الوهیت را در الله تعالی منحصر کرده، چنانکه معنای عبارت ” اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْ ظَاهِرِهِ إِلَّا خَیْراً” هم این است: «بار خدایا ما از رفتارهای ظاهری او جز خیر ندیدیم» در این صورت حتی اگر یک مورد شر در رفتار کسی دیدیم، مجاز هستیم باز در مورد او چنین شهادتی بدهیم؟ واضح است که خیر. آیا مواضع متعدد خلاف قرآن آقای هاشمی کافی نبود که چنین شهادتی را در مورد ایشان منتفی کند؟

 

در سایتتان در اشکال آقای “رسول” به همین مساله فرمودید: تفسیر جمله”إنا لا نعلم منه الا خیرا” این است که گناه ظاهری دارد و باطنی. ظاهر گناه همان است که مشاهده می شود. باطن و واقعیت گناه مربوط به حالات خاص شخص در حال ارتکاب گناه است که تا چه اندازه بر او حجت تمام شده و از لحاظ روحی و روانی و شرائط دیگر در چه وضعی بوده. یعنی خصوصیاتی که فقط خدا می داند و او است که می تواند در باره آن حالات قضاوت نماید. امر به معروف و نهی از منکر و قضاوت مبتنی بر ظاهر عمل است.

بزرگوار، این فرمایش مغالطه است. بحث این نیست که از گناه ظاهری نمی شود حکم به گناه واقعی داد، سخن در این است که آیا می توانم شهادت دهم همان گناه ظاهری خیر است؟ خیر، معلوم است که اگر خیر بودن عملی برایم مشکوک بود و ثابت نشده بود و من شهادت دادم آن عمل خیر است، یعنی شهادت دادم خیر بودن آن عمل برایم ثابت شده و این یعنی شهادت دروغ!

و اینکه همانجا در ادامه فرمودید “همه کسانی که در نماز میت این جمله را بیان می کنند همین معنی(طبق برداشت خلاف ظاهر خودتان) را در نظر می گیرند” صرفا ادعاست و دلیلی بر این ادعا اقامه نکرده و معلوم نفرمودید که از کجا متوجه شدید همین معنا را در نظر می گیرند؟

در ادامه مطالب نامه در کمال تعجب از مقام معظم رهبری بخاطر حصر سران فتنه انتقاد کردید!

آیا از کسانی دفاع کردید که نزدیک ۸ ماه موجب نا امنی و کشتار بیش از سی نفر و زخمی شدن صدها نفر و رضایت دشمنان قسم خورده نظام شده و در مقابل اقدام گروهی برای انحلال اصل نظام  و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و آتش زدن قرآن و مسجد و تعرض به عزاداران حسینی ع یا ساکت مانده و یا آنها را جنود الهی نامیدند؟

آیا رهبر معظم انقلاب را به خاطر سران فتنه ای زیر سوال می برید که اقدامشان علیه امنیت ملی کشور بود و در برابر ادعای واهی تقلب هیچ دلیل و مدرکی ارائه نکردند؟ مگر کسی که ادعایی مطرح می کند نباید اقامه دلیل و بینه کند؟ آیا صرف ادعای تقلب در اثبات تقلب کافیست و لازم نیست مدرک و دلیل ارائه شود؟ اگر چنین باشد که باید قانون جنگل و هرج و مرج و دیکتاتوری را جایگزین قانون اساسی کرده و حل منازعات از طریق قانون و ارائه دلیل و مدرک از طرف مدعی را با زور و خواست خود مدعی به هر قیمت ممکن عوض کنیم!!!

مگر مقام معظم رهبری بارها نفرمودند اگر دلیل و مدرکی بر تقلب دارید ارائه کنید؟ پس چرا ارائه نکردند؟ مگر پیشنهاد نشد تعدادی از صندوقها بصورت تصادفی شمرده شود و اگر تقلبی صورت گرفته بود کل آراء شمرده شود؟ آیا پیشنهادی منطقی تر از این؟

آیا ابطال انتخابات که سران فتنه فقط به آن راضی بودند، پیشنهادی غیر منطقی و ظلم به حق مردم و دیکتاتوری و قانون جنگل نبود؟

آیا در انتخابات ۸۸ رای کسانی که به صورت قانونی و با اختیار به آقایان موسوی و کروبی رای نداده بودند و با نظارت نمایندگان آنها رایها شمارش شده بود، ابطال این رایها حق الناس و دیکتاتوری و بی قانونی نبود؟

آیا این است رسالت علمای دینی که در دفاع از خواسته خلاف شرع و غیر منطقی عده ای، مجری قانون و ستون اصلی نظام اسلامی را زیر سوال ببریم؟

کسانی که بر علیه امنیت ملی اقدام کنند و آسایش مردم را سلب کنند و موجب ارعاب و کشته شدن افرادی شوند آن هم به ادعای واهی و بدون دلیل و مدرک تقلب، حکم فقهی در مورد آنها چیست؟ آیا این اقدامها مصداق بارز بغی و طغیان علیه نظام اسلامی نبود و آنرا در معرض خطر قرار نداد؟

آیا حصر کمترین اقدام ممکن درباره کسانی نیست که بعد از این همه خیانت تصمیم داشتند هر هفته سه شنبه ها اقدامات و تجمعات تخریبی خود را ادامه دهند؟

باز فرمودید: «مگر حضرتعالی با رئیس جمهور که بر طبق قانون اساسی نفر دوم نظام است چقدر از هم فاصله گرفته اید که لازم باشد به جای صحبت در مجالس خصوصی در باره مسائل مختلف کشور، در سخنرانیهای عمومی و در انظار دوست و دشمن به آنها پرداخته شود؟»

البته دقیقا معلوم نیست فرمایش حضرتعالی ناظر به کدام سخنرانی مقام معظم رهبری است، ولی به صورت کلی می توانم عرض کنم که آیا برای کسی که به نصایح و هشدارهای مکرر رهبری و علما و مراجع در مورد مسائل مختلف بی توجه یا کم توجه بوده، راهی جز تذکر علنی باقی می ماند؟ آیا تذکر علنی کمترین اقدام در این مورد نیست؟

مگر ما موظف نیستیم در تایید و انتقاد رضای الهی و آخرت را در نظر گرفته و حقیقت را بیان کنیم اگر چه تلخ و به ضرر باشد و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشویم؟

بنده چند تا از صحبتها و اقدامات رئیس جمهور محترم را بعنوان نمونه لیست می کنم تا در نقد منصف باشیم.

۱ –ایشان امام حسین را اهل مذاکره به معنای دلخواه برد برد خود معرفی کردند یعنی کسی که با ظالم کنار بیاید و از بخشی از خواسته های بر حقش در مقابل دشمن کوتاه بیاید. آیا اینگونه بود؟ یا حضرت در آن شبی که با عمر سعد دیدار کرد به قول مقام معظم رهبری عمر سعد را نصیحت کرده و عواقب بد دنیوی و اخروی اقدامش را متذکر شدند که مثلا از گندم ری نخواهی خورد. آیا حضرت ذره ای از خواست به حق خود که مبارزه با ظلم و فساد یزید بود، کوتاه آمدند که بتوانیم از آن به مذاکره تعبیر کنیم؟ البته حضرت پیشنهاد دادند حاضر هستند در مقابل باغات ری باغاتی بهتر در مدینه را در اختیار او بگذارند، اما این کوتاه آمدن از خواسته بر حق نیست.

آیا وارونه نشان دادن عملکرد اباعبدالله الحسین علیه السلام توسط رئیس جمهور محترم که علنی آنرا مطرح فرمودند، قابل اغماض بود؟ أیا بر هر مسلمانی از جمله  مقام معظم رهبری واجب نبود این اشتباه را اصلاح فرمایند؟ آیا از این تذکر به جا و درست مقام معظم رهبری که  در مقابل بیان نادرست رئیس جمهور محترم مجبور به موضع علنی شدند گلایه مندید و آنرا موجب لطمه خوردن به مقام رهبری می دانید؟

۲- صلح امام حسن علیه السلام را باز به مذاکرات خود با غرب گره زد و شجاعت کوتاه آمدن در برابر غرب و بقول خود شجاعت مذاکره را بیش از مقابله دانست در حالی که امام حسن علیه السلام را یاران بی وفا مجبور به صلح کردند و حضرت هرگز به آن صلح راضی نبود و از آن صلح به برد برد تعبیر نمی فرمود.

۳- مخفی نگه داشتن بخشهایی از مذاکرات در برجام، سند ۲۰۳۰ ، قرارداد کرسنت، FATF ، و موارد دیگر که خلاف قانون اساسی است و ایشان در ابتدای ریاست جمهوری دست روی قرآن نهاده و قسم خورده مجری قانون اساسی باشد.

۴-  رئیس جمهور منتخب بعد از اخذ اکثریت آراء طبق قانون نمیتواند نشست خبری داشته باشد تا زمانی که شورای نگهبان صحت انتخابات را تایید کند. چرا ایشان بر خلاف قانون عمل کرده و نشست خبری برگزار کردند؟

۵- شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل که نشات گرفته از آیات قرآن مثل قتل اصحاب الاخدود، قتل الخراصون، والذین کفرو فتعسا لهم، و . . .است که مفصل از آن بحث کردیم، چرا به قرآن پشت کرده و خلاف نص صریح آیات آرزوی حذف این شعار قرآنی را کردند؟

۶-در قرارداد نفتی کرسنت دولت أقایان خاتمی و روحانی که وزیر نفت مشترک أقای زنگنه را داشتند، چه مساله پشت پرده ای با شرکت نفتی اماراتی داشتند که نفت را به قیمت ارزان ۱۸ دلار فروختند و همچنان ادامه دارد تا بهانه دست ترکیه بیفتد و به جریمه آن مجبور شویم گاز مجانی به ترکیه صادر کنیم.پشت پرده چی بوده که بیان نکردند؟ أیا این خیانت به بیت المال نیست؟

أیا حضرتعالی انتظار دارید چنین کارهای خلافی، علنی انجام شود ولی انتقاد از این کار اشتباه انجام نشود؟ آیا از یک عالم دینی چنین انتظاری دارید؟

۷- چرا باید هزینه مسافرتهای استانی رئیس جمهور محترم خارج از حد متعارف باشد؟

۸- چرا ایشان در مقابل درخواست غربیها در برجام هسته ای که مدعی شدند چون ما به شما ایرانیها اعتماد نداریم پس باید تاسیسات خود را که محصول خون شهدای دانشمند هسته ای و میلیاردها تومان بود، با بتن آمریکایی پر کرد که طبق نظر کارشناسان برای تخریبش چندین برابر اصل ساخت باید هزینه شود.

آیا نمیتوانستند بگویند ما هم به شما اعتماد نداریم و تضمینی نداریم که شما به وعده خود عمل کنید پس اگر راست می گویید ما حاضریم تاسیسات ما را مهر و موم کنید تا اگر شما به وعده خود در رفع تمامی تحریمها (و نه فقط تحریم هسته ای) عمل نکردید ما دارایی خود را از دست نداده باشیم.

حال با کدام استلال صحیح این اقدام قابل توجیح است؟ چرا اموال عمومی را به وعده نسیه غربیها در رفع تحریمها که رهبری معظم انقلاب بارها فرمودند اینها قابل اعتماد نیستند، چرا تن به خواسته های غربیها دادند؟ آیا آنها تحریمها را برداشتند یا بدتر اضافه کردند؟

مگر رهبری نفرمودند گام به گام پیش بروید و هر مقدار که تحریم برداشته شد امتیاز بدهید؟ چرا یکباره و یک طرفه اقدام کردند؟ حضرتعالی این اشتباه فاحش را چگونه توجیح می فرمایید؟

۹- مگر رئیس جمهور محترم از تلویزیون اعلام نفرمودند هیچ قراردادی را امضا نخواهیم کرد مگر آنکه بالمره و یکجا تمامی تحریمها برداشته شود. پس چرا خلاف گفته عمل کردند؟

انشاالله مواظب باشیم مواضعمان از روی بصیرت دینی باشد، البته ذکر مواضع خلاف قرآن یا روایات و یا خلاف قانون اساسی از طرف افراد یاد شده در این نوشته، به معنای قضاوت نهایی درباره شخصیت آنها نیست اگر چه بخشی از شخصیت آنها را با همین مواضع مشخص می شود، بلکه غرض این است که بدانیم این افرادی که حضرتعالی از آنها دفاع می فرمایید چنین مواضع خلاف شرع و قانون هم دارند که قابل دفاع نیست و بر اساس تعالیم دینی شما هم باید با آن مواضع مخالف باشید و در مقابل مواضع منطقی و مطابق شرع مقام معظم رهبری در مورارد یاد شده، لازم است طبق تعالیم دینی تایید و حمایت شود ولی متاسفانه حضرتعالی بر عکس عمل کردید.

باز در ادعایی تعجب بر انگیز فرمودید: «عجیب ترین این برخوردها مساله “آتش به اختیار” است که خیلی بغرنج و غیر قابل در ک و هضم به نظر می رسد. مگر چه اختلاف غیر قابل حلی بین شما و این آقایان که همه از مهره های اصلی انقلاب اسلامی بوده اند بوجود آمده؟ آیا معقول است که همه این آقایان که از مهره های اصلی انقلاب اسلامی و مورد تایید رهبر کبیر انقلاب بوده اند به ارزشهای انقلاب پشت کرده باشند؟»

سرور معظم! مگر آتش به اختیار بودن غیر از امر به معروف و نهی از منکر است؟ آیا از دستور به اجرای واجب الهی در جامعه ولو درباره مسئولین باشد، باید ادعای بغرنج و غیر قابل هضم بودن بکنیم؟ آیا مسئولین مصون از خطا هستند که اینقدر تعجب کردید؟ مگر همین نامه حضرتعالی از همین قماش نیست؟ چطور اینجا به راحتی احساس وظیفه کرده و تعجب نفرمودید؟ ولی درباره مسئولین بخواهد جاری شود تعجب کردید؟ این یک بام و دو هوا را چگونه باید حل کنیم؟

بنده هم با حضرتعالی موافقم که این آقایانی که از مهره های اصلی انقلاب اسلامی بوده اند بعید است به ارزشهای انقلاب پشت کرده باشند. و اصلا مگر کسی چنین حرفی زده؟ مگر آتش به اختیار بودن و در مواقع لازم امر به معروف و نهی از منکر کردن فقط زمانی لازم است که مسئولی کلا به نظام و انقلاب پشت کرده باشد؟ آیا مواقعی که مسئولی در موردی خاص موضعی خلاف قرآن اتخاذ کرد، حضرتعالی آتش به اختیار بودن و امر به معروف و نهی از منکر را لازم نمی دانید؟

در نهایت فرمودید: «مساله دیگر اینکه اگر در این انتخابات اخیر مقام ریاست جمهوری و معاون اول او هم به دست مشهدی ها افتاده بود، نظام جمهوری اسلامی چگونه تفسیر می شد و چه اعتباری برای آن و رهبری آن باقی می ماند؟ آیا این تصور در اذهان عموم ایجاد نمی شد که مشهدی ها برای خود حزبی تشکیل داده و در صدد به انحصار گرفتن همه امکانات کشور بر آمده اند؟ آیا در آن صورت نظام جمهوری اسلامی مسخره نمی شد؟ اتخاذ چنین سیاستهایی مطابق با کدام منطق و با چه اهدافی قابل توجیه است؟»

ظاهرا حضرتعالی اداره امور کشور را ارث تقسیم شده بین احزاب می دانید و شایسته سالاری را در اداره کشور قبول ندارید، چون ممکن است همه مسئولین کشور از گروه و قومیت خاصی باشند و در عین حال شایسته ترین باشند، در آنصورت باید اعتراض کنیم؟ آیا اعتبار نظام به این چیزهاست؟

بنده متوجه نشدم اگر مردم مثلا با رای بالا همان مشهدی ها را انتخاب می کردند، رهبری این وسط چرا باید متهم شود که چه اعتباری برایش باقی می ماند؟ مگر حضرتعالی جمهوریت نظام را قبول ندارید؟ مگر طبق قانون اساسی در صورتی که مردم با رای خود کسی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند، همان شخص رئیس جمهور قانونی نیست؟ آیا ادعای حضرتعالی خلاف قانون نیست؟

امام راحل در بخشی از نامه شان به آقای منتظری فرمودند: «والله قسم من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»  اما احترام به قانون باعث شد که به این انتخاب اشتباه مردم احترام بگذارند، اما حضرتعالی با فرض انتخاب رئیس جمهور مشهدی از طرف مردم و حتی با رای بالا و نیز در فرضی که از نظر شما هم فرد صالحی باشد، مخالفید!!! معلوم نیست با چه ملاک و معیار شرعی و قانونی چنین فرمودید.

بنده متوجه نشدم که اگر مردم طبق قانون اساسی به فرد مشهدی به عنوان رئیس جمهور رای می دادند، این انتخاب مردم چه ربطی به رهبری داشت که فرمودید: « اتخاذ چنین سیاستهایی مطابق با کدام منطق و با چه اهدافی قابل توجیه است؟». چرا باید فکر نکرده و نسنجیده حرف بزنیم؟

هر حرفی که زده می شود طبق فرمایش قرآن «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ‏ رَقِیبٌ‏ عَتِید» (ق: ۱۸) دو ملک رقیب و عتید ثبت و ضبط می کنند، مواظب باشیم سخنانمان بر محور حق و بر اساس قرآن و روایات باشد و قبل از تایید یا انتقاد از اشخاص، مواضع آنها را با قرآن و روایات بسنجیم و ببینیم شخص شایسته دفاع یا انتقاد است یا خیر ؟ چنانکه در روایت اصبغ بن نباته از امیر المومنین علیه السلام نقل شده که فرمودند: «إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ‏ بِالرِّجَالِ‏ بَلْ بِآیَهِ الْحَقِ‏  فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏». به تحقیق دین خدا با مردان شناخته نمی شود. بلکه با نشانه روشن و حق شناخته می شود. پس حق را بشناس، سپس اهل حق[و باطل] را [با میزان حق] بشناس.(امالی شیخ مفید ره،  ص ۵، ح ۳)

آیا حضرتعالی چنین عمل فرمودید و بر پایه قرآن و روایات که حقند، بین افراد قضاوت فرمودید؟ یا اشخاص را را میزان قرار دادید بدون اینکه بررسی بفرمایید مواضعشان با موازین حق موافق است یا مخالف؟

در کمال تاسف باید عرض کنم حضرتعالی راه دوم را انتخاب فرمودید و این نسبت به عالم دینی اشتباهی فاحش به حساب می آید.

آیا بهتر نبود قدری درباره مواضع مطابق آیات و روایات مقام معظم رهبری تامل می فرمودید و با عجله ایشان را متهم نکرده و بدتر اتهامات ناصحیحی را با نامه سرگشاده بیان نمی فرمودید؟

خدای تعالی را شاهد می گیرم که قصدم از این نوشتار جسارت و بی ادبی به کسی نبوده و بخاطر احساس وظیفه در بیان حقایق بوده. از اینکه مطالبم قدری طولانی شد عذر خواهی می کنم.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. ۳۱-۴-۹۶

با احترام، برادر کوچکتان، حبیب توحیدی اهری که آرزوی عاقبت به خیری حضرتعالی را دارد.